طراحی یک اتاقک برای چرت زدن ایستاده در ساعت کاری!
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۶۷۷۲۷
یک شرکت ژاپنی، نوعی اتاقک را طراحی کرده است که به کارکنان امکان میدهد بین ساعتهای کاری خود ایستاده چرت بزنند و استراحت کنند!
به گزارش ایسنا و به نقل از دیلی میل، کارشناسان مدتهاست که میگویند داشتن یک خواب کوتاه قوی در محل کار میتواند هوشیاری را افزایش دهد، بهرهوری را بالا ببرد و حتی شما را خلاقتر کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«جیرافنپ»(Giraffenap) یک اتاقک است که به کارمندان امکان میدهد تا مانند پستانداران گردندراز بخوابند. این اتاقک که به اندازه یک کیوسک تلفن عمومی است، پلتفرمهایی دارد که از وزن بدن پشتیبانی میکنند و در عین حال، جلوی رسیدن صدای بیرون را میگیرند. با وجود این، از آنجا که جیرافنپ تنها ۸.۴ فوت ارتفاع و چهار فوت عرض دارد، ممکن است افراد تنگناهراس(کلاستروفوبها) بخواهند مبل اداری را انتخاب کنند یا سر خود را به روش قدیمی روی میز بگذارند.
جیرافنپ محصول شرکت ژاپنی «کویوجو پلایوود»(Koyoju Plywood) است. خوابیدن پشت میز در ژاپن، از نظر اجتماعی یک کار قابل قبول به شمار میرود. این شرکت گفت سعی دارد به سوی جامعهای حرکت کند که در آن همه بتوانند به راحتی چرت بزنند و در نهایت، تجارت و مراقبتهای سلامتی را بهبود ببخشند.
جیرافنپ در دو مدل «spacia» و «forest» طراحی شده است.
مشخص نیست که نصب جیرافنپ در ادارات، چه مقدار هزینه برای شرکتها به همراه دارد. دیلی میل برای کسب اطلاعات بیشتر، با کویوجو پلایوود تماس گرفت.
این شرکت گفت: احتمالا افراد زیادی هستند که نتوانستهاند خستگی و استرس جسمی خود را از بین ببرند و خوابآلودگی را تحمل کرده و به کار خود ادامه دادهاند. اکنون به دورانی نزدیک میشویم که چنین کلیشههایی را در هم میشکند. شما میتوانید در حالت ایستاده چرت بزنید و ذهن و بدن خود را در مدت کوتاهی بازیابی کنید.
از بیرون ممکن است این اتاقک را با یک واحد ذخیرهسازی، یک فضای خصوصی برای تماسهای کنفرانسی یا حتی نوعی سرویس بهداشتی قابل حمل اشتباه بگیرید اما این فضا از داخل، یک صندلی پیچیده است.
شرکت کویوجو پلایوود گفت جیرافنپ برای افرادی مناسب است که قد آنها بیش از ۶.۵ فوت و وزن آنها بیش از ۱۰۰ کیلوگرم نباشد. در غیر این صورت، بعید است که بتوان از جیرافنپ استفاده کرد.
جیرافنپ به کپسول آتشنشانی، آشکارساز دود، فن تهویه، نورپردازی LED در سقف و کف و حتی اتصالات فلزی برای آویزان کردن ژاکت مجهز است. به رغم وجود فن تهویه، در صورتی که کاربران بخواهند مقداری هوای طبیعی را هنگام استراحت تنفس کنند، میتوانند سقف را بردارند.
این شرکت گفت: صدا طوری مسدود شده است که صدای یک دفتر شلوغ شنیده نمیشود و اطمینان میدهد که میتوانید ذهن خود را در یک فضای آرامشبخش آرام کنید.
مدت زمان چرت زدن در جیرافنپ، ۲۰ دقیقه توصیه میشود زیرا چرت زدن بیشتر از ۳۰ دقیقه ممکن است بر خواب شبانه تأثیر بگذارد.
جیرافنپ تنها برای دفاتر اداری طراحی نشده است. گزارش «Japan Today» نشان میدهد این دستگاه در کافهها نیز نصب میشود تا اگر مسافران بخواهند نیروی خود را بازیابی کنند، جایگزینی برای قهوه داشته باشند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: چرت زدن اربعین 1402 دکتر روح الله دهقانی فیروزآبادی دانشگاه تهران سازمان سنجش آغاز سال تحصیلی مرکز سنجش آموزش پزشکی معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري پياده روی اربعين اربعین 1402 دکتر روح الله دهقانی فیروزآبادی دانشگاه تهران سازمان سنجش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۶۷۷۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دومین نشست «عصابیفکن» برگزار شد
به گزارش خبرگزاری مهر، نشست ادبی «عصا بیفکن (۲)» با حضور جمعی از شاعران ایران، افغانستان و هندوستان با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار شامگاه جمعه ۱۴ اردیبهشت توسط گروه بین المللی هندیران برگزار شد.
در ابتدای برنامه سید مسعود علوی تبار شاعر عنوان داشت: استقبال در لفظ به معنای روی آوردن و مقابل کلمه استدبار به معنای پشت کردن است. و در شعر و ادب به پیشواز شعر اسلاف و سرمشق قرار دادن آنها برای خلق آثار مشابه جدید گفته میشود.
در دیوانهای شعر و ادب پارسی به مشابهتها، اقتباسها، و استقبالهای بسیاری برخورد میکنیم به گونهای که بخش قابل توجهی از اشعار ادب پارسی را همین استقبالها و اقتباسها و مشابهتها تشکیل میدهند. از جمله فواید استقبال یکی همین آفرینش آثار متعدد، شکوفایی و پیدایش، و گسترش دامنهی مضامین مورد استقبال واقع شده میباشد. همانند اختراعاتی که با ارایه ایده اولیه راه را برای دست آوردهای عظیم و شگرف بعدی مهیا کردند.
علوی تبار افزود: در دو برنامهای که گروه بین المللی هندیران ظرف یک هفته اخیر با عنوان «عصا بیفکن» در استقبال از غزل مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) برگزار کرد استقبالهای متعدد صورت گرفته هم از لحاظ محتوایی و معنایی، و هم از لحاظ شکلی و صوری بودند. یعنی شاعران هم مضامین غزل سرمشق را از دیدگاه خود بازتاب دادند و هم اکثراً در همان وزن و قافیه و ردیف اشعار خود را ارایه دادند.
این نشست با حضور شاعران چون علیرضا قزوه، محمد علی یوسفی، سید مسعود علوی تبار، سید سلمان عابدی، رسول شریفی، مسعود ربانی، مهدی باقرخان، سید حکیم بینش، میثم یوسفی سرخنی، نغمه مستشار نظامی، سارا جلوداریان، سمانه رحیمی، مهسا ایمانی، خدیجه دیلمی، سارا عبدالهی فر، راضیه مظفری، فاطمه سادات طباطبایی، فائزه امجدیان، فاطمه سادات پاد، سید نرگس هاشم ورزی، سید کبری حسینی بلخی، زهره یوسفی، لیلی حضرتی، صامره حبیبی، و صبا فیروزی برگزار شد.
در این برنامه شاعران حوزه ایران فرهنگی جدیدترین آثار خود را در استقبال از غزل اخیر مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) ارایه دادند.
مشروح این اشعار را در ادامه می خوانید:
نغمه مستشار نظامی
دل ذره و اوست جاودان چشمهی نور
او لطف سلیمان و مرا تحفهی مور
هر بیت که میرود به استقبالش
سرمستی واژه هاست زآن شعر و شعور
در لفظ و بدیع و حسن مضمون به کمال
دریای معانی است و دل ظرف سفال
نزد غزلش مشق ارادت کردیم
کو قطره که زان بحر کند استقبال
آن عرشسخن کجا و این خامخیال
جان میکند از کلام او استقبال
در عالم عاشقی نبوده ست و مباد
سرمایهی خوشه چین به جز رزق حلال
...
سید مسعود علوی تبار
مرو به سمت شیاطین و از خدا مگریز
برآر دستی و از خلوت دعا مگریز
خلیل باش و چو نمرود عبد غیر مباش
بزن به آتش تقدیر و از قضا مگریز
شبیه حضرت ایوب باش در سختی
بنوش جام بلا و ز ابتلا مگریز
دلا! تو در عرصات شکوه ذوالقرنین
ز چاه بابلیان سوی ناکجا مگریز
سخن بران ز حقیقت در این غبار سکوت
چو نای معجز داود از صدا مگریز
هر آنچه آمده مهراست از خزانه دل
مخواه یار دگر از کنار ما مگریز
بساز با تب و بیماری و جنون، هیهات!
دمی به جانب ویرانه شفا مگربز
...
سید سلمان عابدی (هندوستان)
جهان برهنه اگر هست از قبا مگریز
حذر ز دام هوس کن تو از حیا مگریز
نگار نزد تو باشد مباش سرگردان
تو میرسی به وصالش به هر کجا مگریز
سبو سبو می ناب و سبو سبو دل خون
بساز با غم دهر و ز ماجرا مگریز
قدم قدم ز تو دورم قدم قدم نزدیک
قدم به راه گذار و ز نقش پا مگریز
وصال دوست بدون از دو شرط ممکن نیست
بنای عشق گذار و ز ابتلا مگریز
سرشت پاک حسینی برو به دست آور
ز تیغ مرگ نترس و ز کربلا مگریز
خصال آتش و رعد و سحاب پیدا کن
به مرگ طعنه بزن از سر و صدا مگریز
نشان معجزه جز اعتقاد و ایمان نیست
«عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز»
دلا! تبار من از هند سعد سلمان است
مرا بخوان و ز سلمان بینوا مگریز
...
سارا جلوداریان
شب است، از نفحات خوش دعا مگریز!
از استجابت شیرین ربنا مگریز!
تو بیغباری و آئینهخانه است دلت
از این سراچهی معصوم و باصفا مگریز!
قسم به وعدهی صادق که صبح نزدیک است
بریز بادهی والفجر، ساقیا مگریز!
بزن به تارک صهیون و زهرچشم بگیر
"عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز"
رجز بخوان و بگو انتقام میگیریم
تو سروقامتی، از موریانهها مگریز!
به سامری بچشان ضرب شست نابت را
از این خرافهپرستان نخنما مگریز!
بگیر سخت در آغوش، قدس خونین را
از این عقیق گرانسنگ پربها مگریز!
غریبگی مکن ای عشق با غم غزه
از این ردیف، از این شعر آشنا مگریز!
تهمتنانه به میدان بیا و رستموار
میان معرکه بنشین، به انزوا مگریز!
خلاصه اینکه در این رزمگاه طوفانخیز
بمان … بهخاطر خشنودی خدا مگریز!
...
مهدی باقرخان (هندوستان)
ز راهِ عشقِ پر از سختی و بلا مگریز
ز ابتدا مهراس و ز انتها مگریز
به حق، اجابت او وعده دروغین نیست
ز حرفهای دعا عرض مدعا مگریز
وصال اوست شفای دل پر از تب عشق
بنوش جام شهادت وَ از دوا مگریز
دوباره نغمه «هل من» ز کربلا آمد
دوباره بانگ حسین ست ازین صدا مگریز
پیام حر منشان، عشق و مهر و عاطفه است
بیا به سوی جوانمردی و صفا، مگریز
تو همرکاب ره فخر موسی ِ عشقی
مسیر ِ نیل و فرات است از عصا مگریز
غروب ِخاک ِ مقدس شو و دوباره برآ
تو خواستار بقا هستی از فنا مگریز
...
سمانه رحیمی
سپیده سر زده و از سحر گریزی نیست
مسیر حادثه را از خطر گریزی نیست
شرر شوید که در شعله گاهِ وادی عشق
وجود دلشده را از شرر گریزی نیست
به تشنگان بیابان شروع باران را
خبر دهید که از این خبر گریزی نیست
دوباره شاخهی زیتون گرفته رنگ بهار
درخت معجزه را از ثمر گریزی نیست
جهان به چشم خودش دید مرد میدان را
پیام فتح رسید از ظفر گریزی نیست
گرفته طعم عسل چشمه سار باغ غزل
که از تلاقی شعر و شکر گریزی نیست
رسیدمژده که صبح ظهور نزدیک است
و ان یکاد بخوان از نظر گریزی نیست
...
لیلی حضرتی
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
هوای عشق عجیب است از این هوا مگریز
سخن ز غیرت و عزم است سخن ز دام بلا
اگر به عشق سپردی از این بلا مگریز
میان اهل نظر بزم شور و نور بپاست
از این سرای سپیده به انزوا مگریز
خیال آینهها روشن از حضور شماست
همیشه عشق بمان و ز چشم ما مگریز
...
میثم یوسفی سُرخَنی
تا پای جان کنار تو ما ایستاده ایم
مثل شما برای خدا ایستاده ایم
ما دل نهاده ایم به فرمان شهریار
بی هیچ شکّ و پرسش و یا… ایستاده ایم
این بندگی هماره در آیین و دین ماست
ما پای این کیان و نیا ایستاده ایم
چون زال در تحقق فرمان شهریار
گاهی به رزم و گه به دعا ایستاده ایم
گودرزوار گوش به فرمان نشسته ایم
ما رستمیم با تو شها ایستاده ایم
لشکر بران به قدس و ببین ما چگونه باز
چون کاوه با درفش و لوا ایستاده ایم
تا انتهای قصه ضحاکِ اژدها
چون قارن و قباد هلا ایستاده ایم
ما در مصاف لشکر فرعون، با توایم
در سایه سار عصر عصا ایستاده ایم
آسوده خاطریم که فردا پر اقتدار
در روشنِ صف شهدا ایستاده ایم
...
صامره حبیبی
از خودت میگریزی از خدا مگریز
میگریزی به ناکجا مگریز
از سلاح بکا نشو غافل
از در توبه از دعا مگریز
میگشاید دوباره درها را
از زد و بند تنگنا مگریز
فتنه چندین و چند رو دارد
ساده از خیر ماجرا مگریز
خیر دنیا و آخرت خواهی
به رهی غیر کربلا مگریز
تربتش از بهشت آمده است
ای که بیماری از شفا مگریز
تا خدا هست کدخدا هیچ است
راحت از یار آشنا مگریز
...
فاطمه سادات پاد موسوی
ما وهراس؟! در دل شیران که ترس نیست
در چشم پر ابهت سلطان که ترس نیست
ما غرشیم، غرش ما مرگ گرگ هاست!
بشنو! در این صدای خروشان که ترس نیست
شمشیر ما به گردن دشمن نهیب زد
با تیغ با صلابت و برّان که ترس نیست
فتح الفتوح خیبر و بدر است کار ما
با فاتحان لشکر ایمان که ترس نیست
ترسیده، دشمن است که از ما گریخته
در جسم و جان فاتح میدان که ترس نیست!
ما صف به صف کنار فلسطین و غزه ایم
در اتحاد ملت قرآن که ترس نیست
صهیون هراسناک شکوه صفوف ماست!
تا دشمن است زرد و هراسان که ترس نیست
حیدر امیر ماست شجاعت نشان ماست
بنگر! در این تبار درخشان که ترس نیست
...
رسول شریفی
دلا! بهانه میاور ز ابتلا مگریز
میان معرکه از خنجر بلا مگریز
مسیر روشن حق، راه حاج قاسم هاست
بایست پشت ولایت ز مدعا مگریز
تو آن عقاب بلند آشیان نستوهی
ز قارقار کلاغان بد صدا مگریز
نسیم عشق چه خوش میوزد، کناره مگیر
بهوش باش! از این عاشقانهها مگریز
قلندران ره عشق پاکبازانند
به پاکبازی یاران با صفا مگریز
به زیر پرچم شیطان مرو به هیچ سبب
خداست صاحب این مُلک، از خدا مگریز
شهید عشق نمی ترسد از مصائب راه
شهادت است شفایت، تو از شفا مگریز
تمام روز جهان، روزهای عاشوراست
و کربلاست مکانها، ز کربلا مگریز
به پایمردی یاران همقدم در نیل
ز موجهای خروشان بی هوا مگریز
بپوش جوشن بی پشت و استقامت کن
در این نبرد نفس گیر از دعا مگریز
به راه حق ز خداوند استعانت خواه
به موج خیز بلا وقت ابتلا مگریز
...
سید حکیم بینش (افغانستان)
ببند دیو سیاه و سپید را مگریز
تو نیز رستم گُردی از اژدها مگریز
صدای خالی طبل است آنچه می شنوی
از آن غبار و هیاهو از آن صدا مگریز
ببین به غزّۀ غمگین شکوفهها پرپر
هلا تو حافظ جان شکوفهها مگریز
تو ایستادهترینی نمیگریزی که
بگو چو باد به خصم گریزپا مگریز
بزرگ ساحرکان! آی! موسِی اندازد
برای وعدۀ صادق اگر عصا مگریز
نه حرف موشک و پهبادهای ما این است!:
به «غدۀ سرطانی» بگو کجا؟ مگریز
فقط دو سیلیِ محکم نواختیم تو را
هنوزمانده که تنبیه ما بیا مگریز
غلط از آب برامد محاسبات شما
دگر نکن دودوتا چارتا فقط بگریز
...
زهره یوسفی
اگرچه خسته ی راه و اگرچه زخمی درد
اگر چه در تب و تابی در انتهای نبرد
از اضطراب صداهای بی هوا مگریز
در این مسیر پر از التهاب جبههی سرد
گرفته سطح زمین را هوای طوفانی
صدای نبض زمان گوش خانه را کر کرد
صبور باش و مقاوم به هر کجا مگریز
جهان، وجود خدا را دوباره باور کرد
برای موج خروشان کجاست ساحلها؟
گشایشی که شود مرهمی به مشکلها
تو خاک پاک وطن را مکن رها، مگریز
به پاس خون شهیدان رسیده حاصلها
پر از تلاطم شبهای پر هیاهو شد
جهان برای نفسهای تازه بی تاب است
برای درد ستمدیده شو دوا، مگریز
زمین بدون عنایت به خلق، مرداب است
به یمن مکتب قاسم، به رسم وعدهی صدق
کنار امر ولایت به زیر پرچم نور
بزن به دامن دریا و از بلا مگریز
که چشم دشمن از این عاشقانه گردد کور
...
سیده کبری حسینی بلخی
بیا به مأمن ایمان به هر کجا مگریز
به غیر دامن امنیت خدا مگریز
همیشه منتظر برف و باد باران باش
بزرگ باش، تو ای کوه و از صدا مگریز
به مثل پنجرهای رو به روشنی وا باش
تو نسل آیینهای یکدم از صفا مگریز
به وقت باد مخالف بکوب پا به زمین
درخت باش، نه چون برگ در هوا مگریز
به هر کجا که روی با خودت همآغوشی
عزیز همسفر از ترس. ردِّ پا مگریز
همیشه فتنۀ بیگانه در کمینت هست
به کام خصم خود از جور آشنا مگریز
وطن که مادر مهر است، میزند فریاد
بغل به زخم گشوده است، حالیا مگریز
همیشه روی زمین قتلگه و عاشوراست
ز کربلای خود ای یار مرتضی مگریز
پیام رهبر مان را به گوش جان بشنو:
هلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
...
مسعود ربانی
بعشق روی تو من از بلا نترسیدم
چو برگ کاه! من از بادها نترسیدم
امید من بتو بسته است ذوالفقار علی
عصا فکندی و از اژدها نترسیدم
حریف دشمن ما بود حاج قاسم تو!
همو که گفت بجز از خدا نترسیدم
تو موج غیرت و عزمی و وعده صادق
ز بحر ظلمت و از ادعا نترسیدم!
تو چون درخت تنومند آرزوهایی
که از شکستن آن ساقهها نترسیدم
نه نوشخند منافق نه نیشخند عدو!
ز زهر خنده من از ابتدا نترسیدم
چو تیر سمت هدف با اشارتی از تو
به سر دویدم و از انتها نترسیدم
...
سیده نرگس هاشم ورزی
از باد و برف و بوران، هرگز نمیگریزیم
از زمهریر و طوفان، هرگز نمیگریزیم
ما دلشگستگانیم، کشتیشکستگان نه
با ناخدای دوران، هرگز نمیگریزیم
در حیطهی بلاییم، هر روز کربلاییم
از سختی بیابان، هرگز نمیگریزیم
پیر مرادمان گفت: «هیهات منّا الذله»
ما امت مریدان، هرگز نمیگریزیم
چون صخره میگذاریم سر را به دامن تو
ای کوهسار ایران! هرگز نمیگریزم
از نیل تا فراتیم، قد قامت صلاتیم
ما ملّت مسلمان، هرگز نمیگریزیم
از اخم و خندهی غیر، خالیست قلب عاشق،
ما بندگان یزدان هرگز نمیگریزم
ما پرچم قیامیم، شمشیر بینیامیم
ما از گزیر ایمان، هرگز نمیگریزیم
...
راضیه مظفری
دلم! به کشتی آرامش خدا بگریز
بگیر دست دعا را… به ناخدا بگریز
قسم به سورهی یوسف که مکر در پیش است
فرار راه گزیر است! از خطا بگریز!
مباد ساحرکانی تو را بترسانند
بایست و به خداوند اژدها بگریز
اگر که خسته شدی، یاعلی بگو برخیز!
سقوط را نپذیر و به قلهها بگریز
اگر که روز، هیاهوست؛ نیمه شبها هست!
وضوی اشک بگیر و به انزوا بگریز
بیا بیا دل من! خسته ی شکسته ی من!
از این هوای یزیدی به کربلا بگریز
....
فائزه امجدیان
هلا ای دانهها! از خوابگاه خاک برخیزید
زمستان میرود، ای خوشههای تاک! برخیزید
شما ای چشمهها! جاری شوید اینک بهار آمد
شما ای کوههای خفته در کولاک! برخیزید
صدایی آشنا میآید از آنسوی کوهستان
چه میگوید صدا پژواک در پژواک؟ برخیزید
صدا از کوه جاری میشود، تا شهر میآید
صدا میگوید: آی ای مردم بیباک برخیزید
صدا در برگ برگ دفتر تاریخ میپیچد
صدا میخوانَد: ای اسطورهها از خاک برخیزید
فریدونی جلودار است، بردارید پرچم را
الا ای کاوهها! در جنگ با ضحاک برخیزید
به رقص آیید ای شمشیرها در بزم این میدان
برای انتقام سینههای چاک، برخیزید
کمانداران! هم اینک تیر را در چله بگذارید
سواران! با هزاران مرکب چالاک برخیزید
صدا ما را مهیا کرده اما، این صدای کیست؟
جواب آهسته میآید: و ما ادراک؟! برخیزید!
صدای قُبةالصخرهست ای امواج بشتابید
صدای مسجدالاقصیست، ای افلاک برخیزید
...